مهمترین عوامل در این زمینه احترام گذاشتن به دیگران، احترام گذاشتن به خودتان، داشتن اعتماد به نفس، نترسیدن از تصمیم گیری، و خوب لباس پوشیدن است. این عوامل به شما کمک می کند تا احترامی را که شایسته شماست کسب کنید.اگر انتظار دارید که دیگران با شما با احترام رفتار کنند، اولین قدم این است که با دیگران با احترام رفتار کنید.
الف) پذیرش دو طرف یا چند طرف:
یکى از پیش فرضهاى آغازین گفت و گو، پذیرش دو طرف یا چند طرف است که با استفاده از علائم، از جمله کلام به شکلهاى مختلف با یکدیگر تبادل معنا مىنمایند. این امر مورد پذیرش قرآن کریم است. البته پذیرش طرف مقابل به معناى حقانیت او نیست، بلکه منظور این است که گفت و گو وقتى تحقق پیدا مىکند که هر یک از طرفین، سخن طرف دیگر را بشنود و با یکدیگر به تبادل آرا و عقاید بپردازند. حضرت موسى (علیهالسلام) مامور مىشود حتى با فرعون، دشمنترین دشمنان خدا، به گفت و گو بپردازد و آیات الهى را به او ابلاغ کند:
آنگاه بعد از آنان، موسى را با آیات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستادیم.
شما دو نفر (موسى و هارون) به سوى فرعون بروید؛ همانا او سرکشى کرده است.
اهمیت پذیرش طرف مقابل، به گونهاى است که این حق حتى براى مشرکان به رسمیت شناخته شده است:
«وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ »؛
و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان؛ چرا که آنان قومى نادانند.
ب) اصل آگاهى و علم:
طرفین گفت و گو باید با آگاهى و علم به مذاکره بپردازند. کرامت و ارزش آدمى به علم و دانش است و به واسطه تعلیم اسماى الهى و دریافت تعالیم حق، مسجود ملائکه شد و فرشتگان را به کرنش و تعظیم واداشت.
خداوند از انسان مىخواهد نسبت به آنچه علم ندارد، پیروى نکند:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»؛ و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد .
خداوند انسان را شنوا و بینا قرار داد تا راه را دریابد و مىفرماید: خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هیچ چیز نمىدانستید.
و نیز مىفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، نیک بررسی کنید، مبادا به نادانى، گروهى را آسیب برسانید و (بعد) از آنچه کردهاید، پشیمان شوید.
ج) لزوم پذیرش اختلاف اقوام، ملل و زبانها:
اختلاف انسانها از نظر زبان، ملیت و غیره نباید مانع گفت و گو شود . قرآن کریم به صراحت قبایل و گروهها را پذیرفته است و اختلاف بین رنگها و زبانها را از آیات الهى مىشمارد:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ »؛ اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید.
«آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»؛ و از نشانههاى او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست. قطعا در این(امر) براى دانشوران نشانههایى است.
گوناگونى انسانها از نظر رنگ، نژاد، ملیت و زبان، تفاوتى در انسانیت انسان پدید نمىآورد. بسیارى از اختلافها و جنگها ناشى از این امر است که گروهى خود را از نظر نژاد و ملیت، برتر از دیگران مىدانند. همین امر باعث بروز جنگ جهانى دوم، از سوى نازیهاى آلمان شد. آنان خواهان برترى و تسلط بر سایر نژادها و ملل بودند. طبیعى است در چنین حالتى، جایى براى گفت و گو و شناخت حقایق باقى نمىماند؛ در حالى که قرآن کریم گوناگونى انسانها از نظر نژاد، ملیت و ... را وسیلهاى براى شناخت یکدیگر مىداند.
بنابراین، شناخت ملتها جز از راه گفت و گو و تبادل نظر و در سطح بالاتر، گفتمان امکان ندارد. آیات دیگر قرآن که بر سیر و حضور در بین سایر اقوام و ملل تاکید دارد نیز ناظر بر همین تعریف و شناخت است. دستورات اسلامى مبتنى بر اخذ حکمت و دانش، حتى از زبان بیگانگان جز از طریق ایجاد رابطه و برقرارى ارتباط و مفاهمه، امکانپذیر نیست.
د) امکان حصول تفاهم و وحدت:
هر چند انسانها گوناگون آفریده شدهاند، با این حال، زمینههاى فراوانى براى ایجاد تفاهم و همکارى بر اساس اصول مشترک وجود دارد. یکى از پیشفرضهاى گفت و گو این است که بتوان به وسیله گفت و گو به اصول مشترک دست یافت و بر اساس آن با یکدیگر تعاون و همکارى داشت. همکارى بین مسلمانان و اهل کتاب بر اساس اصول مشترک، مورد تاکید قرآن کریم است:
«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»11؛ بگو: اى اهل کتاب! بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را به جاى خدا، به خدایى نگیرد . پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما).
در آیات سابق از همین سوره، به طور مستقیم دعوت به سوى اسلام بود، ولى در این آیه، به نقطههاى مشترک بین اسلام و اهل کتاب توجه شده است. قرآن کریم به مسلمانان مىآموزد که اگر کسانى حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکارى کنند، از پا ننشینید و بکوشید دست کم در قسمتى که با شما اشتراک هدف دارند، همکارى آنان را جلبکنید و آن را پایه براى پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.
ه) آزادى فکر و اندیشه و انتخاب راه:
یکى از پیشفرضهاى گفت و گو، قبول آزادى فکر و اندیشه است. هیچ یک از طرفین گفت و گو نمىتواند عقاید و افکار خویش را به دیگرى تحمیل کند. در قسمتى از آیات قرآن کریم، این اصل تعقیب شده است که اساسا طبیعت اعتقادات قلبى و مسائل وجدانى به گونهاى است که اکراه و اجبار بر نمىدارد . اگر فردى به حکم اجبار و فشار، معتقدات و دستورات یک مذهب را در ظاهر بپذیرد، هرگز دلیل آن نیست که او در قلب و وجدان خویش آن را پذیرا گشته است:
«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»12؛ در دین اکراه راه ندارد؛ چرا که راه از بیراه به روشنى آشکار شده است.
«وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ»؛ اگر پروردگارت مىخواست تمامى اهل زمین(بدون این که اختیارى داشته باشند) ایمان مىآوردند، پس آیا تو مردم را به اکراه وا مىدارى تا این که مؤمن شوند؟!
منطق آزادى فکر و اندیشه در عملکرد و روش پیامبر اکرم و ائمه اطهار (علیهمالسلام) وجود داشت. پیامبر اسلام با نصاراى نجران به گفت و گو پرداخت . آنان از پذیرش حق خوددارى کردند. در نهایت در مورد مباهله (درخواست از خدا براى رسوایى دروغگو) توافق نمودند.
در روایات اسلامى وارد شده است که وقتى پاى مباهله به میان آمد، نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود مشورت کنند. بالاخره از اقدام به مباهله خوددارى کرده، حاضر به مصالحه شدند و شرایط ذمه را پذیرفتند.پذیرش شرایط ذمه و مصالحه از سوى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و نه اجبار آنان به اسلام یا جنگ با آنان یا مباهله و نفرین آنان، نشاندهنده روحیه منطقى و آزاداندیشى آن حضرت است.
سیره امام صادق (علیهالسلام) مبتنى بر بحث و گفت و گو با گروههاى غیر مذهبى؛ مثل ملحدین، مشرکین و دهریون و نیز گروههایى از اهل کتاب بود. امام با این افراد، برخوردى حکیمانه همراه با حلم و صبر داشت. ادعاها و ادله آنها را با متانت و صبورى مىشنید و از ادله خود خصم براى رد مدعاى آنان و اثبات اعتقادات اسلامى استفاده مىکرد (در اصطلاح منطق به آن، «جدل» گفته مىشود). مهمترین ابزار امام صادق (علیهالسلام) در برخورد با این گروهها همان اخلاق معنوى و روحیه بردبارى و گفت و گوى مسالمتآمیز بود که سرانجام مخاطب را به تسلیم وادار مىکرد و کار به جایى مىرسید که زبان به ستایش و مدح امام مىگشود.
و) خوش بینى نسبت به دیگران:
یکى دیگر از پیشفرضهاى گفت و گو، خوشبین بودن و احترام به طرف گفت و گوست. همه انسانها از فطرت الهى بهرهمندند. اگر فشارها و هوسها برداشته شود، پاکى و اصالت آنان ظاهر مىگردد. از این رو، قرآن کریم، تمسخر دیگران را ممنوع ساخته و از مسلمانان مىخواهد که اقوام دیگر را مسخره نکنند:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ »17؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، نباید قومى، قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى، زنان دیگر را ریشخند کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت ندهید.
ز) جدى گرفتن پیام گفت و گو:
قرآن کریم از رفتار و عملکرد عدهاى از مخالفان و معاندان حکایت مىکند که هر گاه پیام جدى وحى را از زبان پیامبر خدا مىشنیدند، او را تکذیب کرده و به او نسبت سحر و جادو، شاعر و دیوانه مىدادند و در مواردى سخنان وحى را اسطوره پیشینیان معرفى مىکردند. این امر، نشاندهنده رفتار ناپسند آنان در گفت و گو با پیامبر خداست و به دلیل ضعف و پیشداورى خویش و بدون توجه به پیام گفت و گو، از شنیدن پیام وحى خوددارى مىکردند .
پیامبران خدا در گفت و گو با مردم بسیار جدى بودند و در رساندن پیام خداوند متعال به مردم از کوتاهى و سهلانگارى خوددارى مىکردند. در قضیه گاو بنى اسرائیل، حضرت موسى(علیهالسلام) به مردمگفت: خدا به شما فرمان مىدهد که: ماده گاوى را سر ببرید، گفتند: آیا ما را به ریشخند مىگیرى؟ گفت: پناه مىبریم به خدا که از جاهلان باشم.
ن) احترام به افکار، فرهنگ و مقدسات یکدیگر:
قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانى سابق، آنها را تصدیق مىکند . حدود بیست آیه قرآن کریم در تصدیق و تایید تورات و انجیل است. اساسا این سنت الهى است که هر پیامبرى، پیامبر پیشین را تایید و هر کتاب آسمانى، کتاب آسمانى سابق را تصدیق مىنماید (ناگفته نماند تایید تورات و انجیل از سوى قرآن کریم، به معناى تایید تورات یا انجیل فعلى نیست؛ چون دست تحریف آن دو را در امان نداشته است):
«إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» و کتاب آسمانى(قرآن) را به راستى و درستى بر تو نازل کردیم که همخوان(مصدق) با کتابهاى آسمانى پیشین و حاکم بر آنهاست. پس در میان آنان بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، داورى کن .
قرآن کریم از مسلمانان مىخواهد که کافران را دشنام و ناسزا ندهند؛ چه این که آنان نیز در مقابل و از روى دشمنى به خدا ناسزا مىگویند و نیز از مؤمنین مىخواهد با کسانى که دین شما را به ریشخند و بازى گرفتهاند، دوست نشوند.